دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، اخیراً با انتشار پستی در شبکهی اجتماعی تروث سوشال، خواستار استعفای فوری لیپ-بو تن، مدیرعامل اینتل، شد. ترامپ، تن را فردی “دچار تعارض منافع” خواند و تاکید کرد که “راهحل دیگری برای این مشکل وجود ندارد.” این اظهارنظر بلافاصله پس از انتشار، با واکنش بازار همراه شد و ارزش سهام اینتل نزدیکبه پنج درصد کاهش یافت که نشاندهندهی حساسیت سرمایهگذاران به تحولات سیاسی و اقتصادی پیرامون این شرکت بزرگ فناوری است.
فشار سیاسی بر مدیرعامل اینتل
خواسته ترامپ برای استعفای مدیرعامل اینتل، نتیجهی مستقیم پرسشها و نگرانیهایی است که در کنگره آمریکا دربارهی روابط تن با شرکتهای چینی مطرح شده است. تام کاتن، سناتور جمهوریخواه، تنها یک روز پیش از اظهارات ترامپ، در نامهای به رئیس هیئتمدیرهی اینتل، خواستار شفافسازی دربارهی سرمایهگذاریهای تن در شرکتهای چینی و همچنین پروندهی کیفری سابق شرکت او، Cadence Design، شده بود. این اتهامات در فضای کنونی روابط متشنج تجاری و فناوری بین ایالات متحده و چین، از اهمیت بالایی برخوردارند و میتوانند پیامدهای جدی برای اینتل داشته باشند.
گزارشها و ادعاهای رویترز حاکی از آن است که لیپ-بو تن، چه به صورت شخصی و چه از طریق صندوقهای سرمایهگذاری که خود بنیانگذار یا ادارهکنندهی آنها بوده، در صدها شرکت چینی سرمایهگذاری کرده است. نکتهی نگرانکنندهتر برای مقامات آمریکایی، این است که برخی از این شرکتهای چینی ادعا میشود که با ارتش آزادیبخش خلق چین ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم دارند. چنین اتهاماتی، نگرانیهای جدی در مورد امنیت ملی و انتقال فناوری حساس به رقبا را برمیانگیزد و میتواند جایگاه اینتل را به عنوان یک شرکت فناوری آمریکایی در معرض خطر قرار دهد.
پروندهی کیفری Cadence Design، شرکت سابق لیپ-بو تن، نیز به این اتهامات دامن زده است. هرچند جزئیات این پرونده در متن اصلی مقاله به طور کامل تشریح نشده، اما مطرح شدن آن در کنار اتهامات مربوط به چین، نشاندهندهی تلاشی برای به تصویر کشیدن الگویی از “تعارض منافع” است که ترامپ به آن اشاره کرده است. این پروندهها و اتهامات، نه تنها بر تصویر عمومی اینتل تأثیر میگذارند، بلکه میتوانند منجر به تحقیقات دولتی و تحریمهای احتمالی شوند که فعالیتهای جهانی این شرکت را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. در شرایطی که آمریکا در تلاش است تا زنجیرههای تأمین خود را از چین جدا کند و کنترل بیشتری بر فناوریهای حیاتی داشته باشد، حضور مدیری با چنین اتهاماتی برای یک شرکت استراتژیک مانند اینتل، میتواند بسیار حساس باشد.
اینتل در آستانه تحولی بزرگ
اینتل، نامی که زمانی مترادف با نوآوری و رهبری در صنعت تراشهسازی بود، اکنون در حال گذار از یک دوران پر فراز و نشیب است. سالها، اینتل بیچونوچرا پادشاه بلامنازع دنیای نیمههادیها بود، اما مجموعهای از تصمیمات استراتژیک بحثبرانگیز و تأخیرهای مکرر در بهروزرسانی فرآیندهای تولید، این جایگاه برتر را متزلزل کرده است. شرکتهایی مانند TSMC از تایوان، با سرمایهگذاریهای عظیم در فناوریهای پیشرفتهتر، به تدریج گوی سبقت را از اینتل ربودند و به بزرگترین تولیدکننده قراردادی تراشه در جهان تبدیل شدند. اینتل که زمانی تمام تراشههای خود را خودش تولید میکرد، حالا مجبور است بخشی از تولیدات خود را به رقبایی مانند TSMC برونسپاری کند، که این موضوع به معنای از دست دادن کنترل کامل بر فرآیند تولید و همچنین کاهش حاشیهی سود است.
علاوه بر چالشهای تولید، اینتل در بازار روبهرشد و فوقالعاده سودآور تراشههای هوش مصنوعی نیز از رقبا عقب مانده است. انویدیا، با تمرکز زودهنگام و سرمایهگذاریهای کلان در پردازندههای گرافیکی (GPU) که برای کاربردهای هوش مصنوعی بهینه شدهاند، به سلطهگر مطلق این بخش از بازار تبدیل شده است. سهم اینتل در بازار تراشههای هوش مصنوعی در حال حاضر ناچیز است، در حالی که تقاضا برای این نوع تراشهها به صورت تصاعدی در حال افزایش است. این شکاف عمیق، یکی از بزرگترین نگرانیها برای آیندهی مالی و جایگاه نوآورانهی اینتل محسوب میشود، چرا که هوش مصنوعی به عنوان موتور محرکه نسل بعدی فناوری شناخته میشود.
در واکنش به این چالشها، اینتل یک برنامهی تحول بزرگ را آغاز کرده است. این برنامه شامل سرمایهگذاریهای هنگفت در ساخت کارخانههای جدید (fabs) در آمریکا و اروپا، توسعهی فناوریهای پیشرفتهی بستهبندی تراشه، و تلاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکنندهی قراردادی (foundry) برای سایر شرکتها است. هدف نهایی، بازیابی رهبری در فناوری نیمههادی و کاهش وابستگی به تولیدکنندگان خارجی است. با این حال، این مسیر پر از موانع و نیازمند سرمایهگذاریهای عظیم و زمان طولانی است، و موفقیت آن در گرو رهبری قوی و استراتژیک خواهد بود.
چالشهای پیش روی اینتل و مدیرعامل آن
مأموریت لیپ-بو تن، مدیرعامل اینتل، از همان ابتدا “دشوار” و حتی برخی آن را “راهپیمایی مرگ” برای اینتل توصیف کردهاند. او وظیفهای خطیر را بر عهده داشت تا غول تراشهسازی آمریکا را از سراشیبی سقوط نجات دهد و به دوران اوج خود بازگرداند. در این مسیر، تن با چالشهای عظیمی روبرو بود: از جمله بازسازی خطوط تولید فرسوده، تسریع در نوآوری برای رقابت با پیشتازان صنعت، و همچنین جلب دوباره اعتماد سرمایهگذاران و مشتریان که به دلیل عملکرد ضعیف اینتل در سالهای اخیر به شدت آسیب دیده بود. حالا، اتهامات مربوط به تعارض منافع و روابط با شرکتهای چینی، لایهی جدیدی از پیچیدگی و فشار را به این مأموریت اضافه کرده است.
ترکیب فشارهای داخلی برای تحول و نوآوری با فشارهای خارجی ناشی از اتهامات سیاسی و ژئوپلیتیکی، مدیرعامل اینتل را در موقعیتی بینهایت حساس قرار داده است. در حالی که اینتل باید تمام تمرکز خود را بر بهبود وضعیت فنی و رقابتی خود معطوف کند، اکنون مجبور است انرژی و منابع قابل توجهی را صرف پاسخگویی به اتهامات دولتی و جلب رضایت افکار عمومی و قانونگذاران کند. این وضعیت، میتواند روند تحول اینتل را کند کرده و حتی آن را با موانع جدیدی مواجه سازد. عدم قطعیت در رهبری، همیشه برای شرکتهای بزرگ آسیبزا بوده است.
تأثیر این اتهامات بر اعتماد سرمایهگذاران و ارزش سهام اینتل که بلافاصله پس از اظهارات ترامپ مشاهده شد، تنها نوک کوه یخ است. در بلندمدت، تضعیف اعتماد میتواند جذب سرمایه برای پروژههای پرهزینه مانند ساخت کارخانههای جدید را دشوارتر کند و همچنین حفظ و جذب استعدادهای برتر در صنعت رقابتی نیمههادیها را چالشبرانگیزتر سازد. بقای اینتل به عنوان یک قدرت پیشرو در فناوری، نه تنها برای سهامدارانش، بلکه برای امنیت اقتصادی و استراتژیک ایالات متحده نیز حیاتی است، چرا که این شرکت نقشی کلیدی در زنجیرهی تأمین جهانی تراشه ایفا میکند.
در نهایت، سرنوشت اینتل و لیپ-بو تن به یکدیگر گره خورده است. موفقیت یا شکست در مواجهه با این اتهامات و رفع نگرانیهای سیاسی، میتواند تأثیری تعیینکننده بر توانایی اینتل برای بازیابی جایگاه خود در صنعت جهانی تراشه داشته باشد. این وضعیت، نشاندهندهی پیچیدگیهای روزافزون ادارهی شرکتهای بزرگ فناوری در عصر کنونی، که در آن مرزهای کسبوکار، سیاست و امنیت ملی به شدت در هم تنیدهاند، است.
وضعیت کنونی اینتل، نمونه بارزی از چالشهای پیچیدهای است که شرکتهای فناوری در مقیاس جهانی با آن روبرو هستند. از یک سو، نیاز مبرم به نوآوری مستمر و رقابت با بازیگران قدرتمند بازار، و از سوی دیگر، دستوپنجه نرم کردن با فشارهای سیاسی و اتهامات مربوط به تعارض منافع، آیندهی این شرکت بزرگ را در هالهای از ابهام فرو برده است. سرنوشت لیپ-بو تن و مسیری که او برای اینتل انتخاب کرده بود، اکنون بیش از پیش در کانون توجه قرار دارد و نیازمند واکنشهای هوشمندانه و استراتژیک است تا بتواند اینتل را از این گرداب خارج سازد و به دوران جدیدی از رشد و پیشرفت رهنمون شود.
منبع: Zoomit.ir