بیل گیتس، یکی از تاثیرگذارترین چهرهها در تاریخ فناوری و بنیانگذار مایکروسافت، نزدیک به پنج دهه در پیشبرد صنعت نرمافزار نقشآفرینی کرده است. در عصری که هوش مصنوعی با سرعت سرسامآوری در حال پیشرفت است و گمانهزنیهای زیادی در مورد آینده مشاغل وجود دارد، پیشبینیهای او همواره مورد توجه قرار میگیرد.
در سالهای اخیر، نگرانیهای گستردهای درباره تاثیر هوش مصنوعی بر بازار کار و احتمال حذف تعداد زیادی از مشاغل انسانی در بخشهای مختلف به وجود آمده است. بسیاری از کارشناسان و حتی افراد عادی، نگران آینده شغلی خود در مواجهه با سیستمهای هوشمند خودکار هستند.
اما بیل گیتس در مصاحبههای اخیر خود، از جمله در گفتوگو با The Economic Times و برنامه تلویزیونی The Tonight Show، دیدگاهی متفاوت و تا حدودی امیدوارکننده را مطرح کرده است. او با اطمینان بیان میکند که برنامهنویسی، برخلاف تصور عمومی، تا دستکم یک قرن آینده همچنان به عنوان یک شغل انسانی باقی خواهد ماند؛ اظهارنظری که در میانهی موج سهمگین هوش مصنوعی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و سوالات زیادی را در مورد ماهیت واقعی این حرفه برانگیخته است.
اهمیت تفکر خلاقانه در برنامهنویسی
به گفته گیتس، برنامهنویسی صرفاً به تایپ کردن سینتکس یا رعایت قواعد دستوری یک زبان برنامهنویسی محدود نمیشود. این حرفه نیازمند چیزی فراتر است: «پرتو خلاقانهی انسانی» که هیچ هوش مصنوعی، هرچند هم قدرتمند، قادر به تقلید کامل آن نیست. این خلاقیت درک عمیقتر از مشکلات، تصور راهحلهای نوآورانه و پیادهسازی آنها به گونهای کارآمد و قابل توسعه را شامل میشود.
گیتس بر این باور است که برنامهنویسان واقعی در واقع حلکنندگان مسئله هستند که باید الگوهای پنهان را شناسایی کنند، در شرایط مبهم تصمیمگیری نمایند و گامهایی بردارند که هیچ الگوریتمی قادر به پیشبینی آنها نیست. این جنبههای غیرخطی و خلاقانه، هسته اصلی برنامهنویسی را تشکیل میدهند که فراتر از منطق خشک و قواعد از پیش تعریفشده هوش مصنوعی است.
او مثالی ساده میآورد: «کد نویسی اغلب با یک ایدهی خام شروع میشود؛ مثلاً تبدیل دادههای سنسورها به داشبورد پیشبینی سیلاب.» در اینجا، ماشینها میتوانند محاسبات پیچیده را انجام دهند، اما تصمیمگیری درباره اینکه کدام سیگنال مهمتر است، چگونه دادهها باید به کاربران نهایی نمایش داده شوند، یا کاربران چگونه با خروجی تعامل خواهند داشت، نیاز به قضاوت انسانی، مذاکره و گاهی شهود دارد. این فرآیند پیچیده و انسانی است که هوش مصنوعی نمیتواند آن را به تنهایی انجام دهد.
نقش هوش مصنوعی به عنوان ابزار نه جایگزین
گیتس اذعان میکند که ابزارهای هوش مصنوعی قدرتمندی مانند کوپایلت (Copilot) و چتجیپیتی (ChatGPT) در حال حاضر در اختیار برنامهنویسان قرار گرفتهاند. این ابزارها میتوانند کارهای تکراری و خستهکننده مانند اشکالزدایی، تولید کد boilerplate یا حتی پیشنهاد تکمیل کد را به شدت ساده کنند. آنها به عنوان دستیاران قدرتمند عمل میکنند که بهرهوری برنامهنویسان را افزایش میدهند و به آنها اجازه میدهند تا بر جنبههای پیچیدهتر و خلاقانهتر کار خود تمرکز کنند.
با این حال، او تأکید میکند که مسئولیت نهایی هنوز با انسانها است. یک پرانتز اشتباه، یک خطای منطقی کوچک، یا حتی برداشت نادرست از نیازهای پروژه توسط هوش مصنوعی، میتواند کل یک سیستم حیاتی را به هم بریزد. هوش مصنوعی قادر به درک کامل زمینه، پیچیدگیهای انسانی و پیامدهای وسیعتر تصمیمات کدنویسی نیست. اینجاست که نقش نظارتی و مسئولیتپذیری برنامهنویس انسانی حیاتی میشود.
گیتس توضیح میدهد: «مدلهای زبانی فقط متنی محتمل تولید میکنند؛ آنچه آنها ندارند، تجربهی زیسته و بینش زمینهای است.» این فقدان درک عمیق از دنیای واقعی و تفاوتهای ظریف آن، باعث میشود که هوش مصنوعی نتواند به طور مستقل و بدون نظارت انسانی، سیستمهای پیچیده و حیاتی را توسعه دهد. هوش مصنوعی میتواند کد تولید کند، اما نمیتواند روح و هدف یک پروژه را درک کند و مسئولیت پیامدهای آن را بر عهده بگیرد.
چالشهای دنیای واقعی و نیاز به قضاوت انسانی
بیل گیتس معتقد است که فناوریهای هوش مصنوعی در مواجهه با دادههای ثابت و شرایط پایدار عملکرد بسیار خوبی دارند. آنها میتوانند الگوهای موجود را تحلیل کرده و بر اساس آنها پیشبینیهای دقیقی ارائه دهند. اما در جهان واقعی، شرایط دائماً در حال تغییر است و پر از «هدفهای متحرک» است.
او به مثالهایی از این هدفهای متحرک اشاره میکند: API-هایی که به مرور زمان از رده خارج میشوند، قوانین و مقرراتی که به طور مداوم در حال تغییر هستند، و البته کاربران انسانی که رفتارها و نیازهایشان به شدت پیشبینیناپذیر است. در چنین محیطی، تکیه صرف به الگوریتمها و مدلهای ثابت، منجر به شکست خواهد شد. انسانها با تواناییهای انطباقپذیری، یادگیری مداوم و قضاوت در شرایط ناشناخته، میتوانند با این تغییرات کنار بیایند.
تصمیمگیریهای مهم در این شرایط، اغلب نیازمند قضاوت انسانی، مذاکره با ذینفعان مختلف، و در برخی موارد، حتی شهود است. این مهارتها به انسان امکان میدهد تا با ابهام مواجه شده، راهحلهای خلاقانه برای مشکلات پیشبینینشده بیابند و سیستمهایی را توسعه دهند که در برابر نوسانات دنیای واقعی مقاوم باشند. هوش مصنوعی هنوز فاصله زیادی تا دستیابی به این سطح از درک و انعطافپذیری دارد.
شغلهایی که هوش مصنوعی نمیتواند تصاحب کند
گیتس علاوه بر برنامهنویسی، حوزههای دیگری را نیز مثال میزند که همچنان نیازمند کنجکاوی علمی، تصمیمگیری اخلاقی، و مدیریت بحران توسط انسانها هستند. به عنوان مثال، در زمینههایی مانند زیستشناسی، کشف داروهای جدید و پژوهشهای علمی عمیق، نیاز به خلاقیت، تفکر انتقادی و توانایی فرمولبندی فرضیههای جدید که هوش مصنوعی فعلی قادر به آن نیست، حیاتی است.
همچنین، در صنعت انرژی و مدیریت منابع طبیعی، مسائل پیچیده اخلاقی و زیستمحیطی وجود دارد که تصمیمگیری در مورد آنها نیازمند ارزشهای انسانی و درک عمیق از پیامدهای اجتماعی است. هوش مصنوعی میتواند دادهها را تحلیل کند و سناریوها را شبیهسازی نماید، اما نمیتواند تصمیمات اخلاقی یا اجتماعی را به تنهایی اتخاذ کند.
او با شوخطبعی به حوزه ورزش اشاره میکند: «در ورزش هم هنوز انسانها پیشتاز خواهند بود، چون کسی علاقه ندارد بازی بیسبال رباتها را تماشا کند.» این جمله بر اهمیت جنبههای انسانی مانند شور، هیجان، نبرد ارادهها، و داستانهای فردی در فعالیتهایی مانند ورزش تأکید میکند که هوش مصنوعی، هرگز نمیتواند آنها را بازآفرینی کند. انسانها به دنبال ارتباط انسانی و مشاهده پتانسیل و محدودیتهای همنوعان خود هستند.
پیشبینیهای مجمع جهانی اقتصاد (WEF) نشان میدهد که تا سال ۲۰۳۰ ممکن است ۹۲ میلیون شغل حذف و در مقابل ۱۷۰ میلیون شغل جدید ایجاد شود. این آمار نشاندهنده یک تغییر و تحول بزرگ در بازار کار است، اما لزوماً به معنای جایگزینی کامل انسان با ماشین نیست، بلکه به معنای تغییر ماهیت مشاغل و نیاز به مهارتهای جدید است.
در نهایت، دیدگاه بیل گیتس درباره آینده مشاغل، به ویژه برنامهنویسی، رویکردی واقعبینانه و در عین حال امیدوارکننده را ارائه میدهد. او معتقد است که در حالی که هوش مصنوعی ابزاری قدرتمند برای افزایش بهرهوری و خودکارسازی کارهای تکراری است، اما نمیتواند جایگزین تفکر خلاقانه، قضاوت انسانی، درک زمینهای، و توانایی انطباق با تغییرات در دنیای واقعی شود.
آینده نیروی کار، احتمالاً به سمت همافزایی بین انسان و هوش مصنوعی پیش خواهد رفت؛ جایی که هوش مصنوعی به عنوان یک تقویتکننده برای تواناییهای انسانی عمل میکند، نه یک جایگزین کامل. این امر بر اهمیت توسعه مهارتهای انسانی مانند خلاقیت، تفکر انتقادی، هوش هیجانی، و توانایی حل مسئله در شرایط پیچیده، بیش از پیش تأکید میکند.
بنابراین، به جای نگرانی از تصاحب کامل مشاغل توسط هوش مصنوعی، تمرکز باید بر یادگیری و توسعه مهارتهایی باشد که مکمل قابلیتهای هوش مصنوعی هستند. این رویکرد به انسانها کمک میکند تا در دنیایی که با سرعت فزایندهای در حال تغییر است، نه تنها بقا کنند، بلکه شکوفا شوند و ارزش منحصر به فرد خود را حفظ نمایند.
منبع: Zoomit