حتی در جوانی، ایده بازیهای ماجرایی اشاره و کلیک را بیشتر از واقعیت دوست داشتم. قدردان این بودم که چگونه مرا به دنیاهای دیگر منتقل میکردند، هر کدام با قوانین، تاریخ و شخصیتهای جالب خاص خود. با این حال، مانند بسیاری از افراد، اغلب با واقعیت تلخ حل پازلهای عجیب و غریب و مبهم در زمانی قبل از وجود راهنماهای اینترنتی مواجه میشدم.
به همین دلیل، تقریباً هرگز بازیهای ماجرایی اشاره و کلیک را به پایان نمیرساندم، اما یک استثنای عمده وجود دارد: من چندین بار «وصیتنامه سرهنگ» (The Colonel’s Bequest) اثر رابرتز ویلیامز را به پایان رساندم.
«وصیتنامه سرهنگ»، یکی از آخرین بازیهای ماجرایی سیرا که هنوز از تجزیهگر متن استفاده میکند، داستان دختر جوانی به نام لورا بو را دنبال میکند که از عمارتی در جنوب ایالات متحده که متعلق به پدربزرگ دوست دانشگاهیاش، سرهنگ هنری دیژون، است، بازدید میکند. در حالی که او آنجاست، اختلاف بر سر وصیتنامه سرهنگ در میگیرد و مشخص میشود که یک قاتل در حال پرسه زدن است.
بازیکن چند روز درون بازی را در مزرعه میگذراند، سرنخها را پیدا میکند و به مکالمات گوش میدهد تا همه چیز را کنار هم بگذارد و به طور بالقوه حقیقت را کشف کند و در عین حال زنده بماند.
این اولین بازی بود که ایده حضور NPCها در مکانهای مختلف در زمانهای مختلف را به من معرفی کرد، و این فرضی است که تا به امروز مرا شیفته یک بازی میکند. اما بیشتر از همه، بازی کردن یک بازی با حال و هوای یک بازی ماجرایی سیرا، اما بدون پازلهای ناامیدکننده، عالی بود.
در «وصیتنامه سرهنگ»، حتی میتوانید بدون حل قتل به پایان برسید، و چندین پایان احتمالی وجود دارد، بنابراین تشویق میشوید که پس از اولین بار دوباره آن را امتحان کنید، به همین دلیل من چندین بار آن را تکرار کردم.
Click here to preview your posts with PRO themes ››
همچنین، من این بازی را تا حدی به این دلیل دوست داشتم که چیزی بود که با خانواده به اشتراک میگذاشتم.
بسیاری از مردم داستانهایی درباره بازی کردن با پدرانشان در کودکی دارند، اما با وجود این واقعیت که پدرم یک متخصص کامپیوتر بزرگ است (او از نظر تجاری مهندس نرمافزار بود)، وقتی من بزرگ میشدم، آنقدرها هم به بازیهای کامپیوتری علاقهمند نبود. به ندرت میدیدم که او آنها را بازی کند، و تا زمانی که بازی استراتژی همزمان شبیه به «عصر امپراتوری» به نام «ظهور ملتها» (Rise of Nations) را که در دوران دانشگاه به او معرفی کردم، ندیدم که او به یک بازی علاقهمند شود. (او هنوز هم تا به امروز «ظهور ملتها» را بازی میکند.)
با این حال، مادرم داستان دیگری داشت. به یاد دارم که او «دکتر ماریو» (Dr. Mario) را زیاد بازی میکرد، و ما «دونکِی کانگ کانتری» (Donkey Kong Country) را با هم بازی میکردیم وقتی جوان بودم، چیزهای استاندارد بازیهای خانوادگی دوران کودکی هزارهها. اما بازیهایی که بیشتر از همه با او از دوران کودکی به یاد میآورم، بازیهای ماجرایی هستند. او «کینگز کوئست» (King’s Quest) را دوست داشت، البته، اما همچنین به یاد دارم که او به ویژه به سهگانه بازیهای «هوگو» (Hugo) علاقهمند بود.
همانطور که در بالا اشاره کردم، من برای جذب شدن به آنها تلاش کردم. خوشبختانه، توانستیم در مورد «وصیتنامه سرهنگ» به توافق برسیم.
به یاد دارم که در حالی که تلاش میکردیم نسخههای بعدی بازی را انجام دهیم، جای خود را با مادرم عوض میکردم. لذت میبردم از دیدن رازهایی که او پیدا کرده بود که من ندیده بودم، زیرا شاید آنقدر جوان بودم که نتوانستم مانند او فکر کنم.
بازیهایی که با خانواده بازی میکنید بیشتر در ذهن شما میمانند، بنابراین فکر میکنم بیشتر به این دلیل «وصیتنامه سرهنگ» را به خوبی به یاد میآورم که، همانطور که به یاد میآورم، بازی مورد علاقه مادرم بود.
Click here to preview your posts with PRO themes ››
میراث وصیتنامه سرهنگ
«وصیتنامه سرهنگ» ممکن است یک بازی محوری برای من شخصاً بوده باشد، اما آنقدر که «کینگز کوئست»، «راز جزیره میمون» (The Secret of Monkey Island) یا دیگر عناوین ماجرایی در تاریخ بازی طنینانداز شده است، اینطور نیست.
فکر میکنم دلیلش تا حدی این است که بسیاری از افراد ممکن است بهطور قابل درک این بازی را کمی خستهکننده بدانند. در اینجا چیزی برای به چالش کشیدن شما وجود ندارد، و شخصیت شما نوعی فقط در امتداد مسیر حرکت میکند. او مرکز داستان نیست، و او واقعاً اقدام نمیکند. او فقط راه میرود، گوش میدهد و نگاه میکند، تا زمانی که ساعت به پایان برسد.
این فرمول جذابیت ویژهای نسبت به بازیهای ماجرایی اشاره و کلیک سنتی دارد.
با این حال، این بازی طرفداران خود را دارد. میتوانید آن را از GOG بخرید و دانلود کنید تا امروز آن را بازی کنید، البته، اما همچنین اخیراً الهامبخش یک جانشین معنوی بود که اصلاً ظریف نبود، توسط توسعهدهنده جولیا میناماتا به نام «الماس سرخ» (The Crimson Diamond)، که ما در اینجا در آرس پوشش دادیم. آن بازی نیز ارزش بررسی کردن را دارد.
و البته، رابرتز و کن ویلیامز، خالقان «وصیتنامه سرهنگ» هنوز فعال هستند. آنها نسبتاً اخیراً بازسازی سهبعدی از «غار عظیم» (Colossal Cave)، عنوانی که بسیاری آن را مهمترین جد ژانر ماجرایی اشاره و کلیک میدانند، منتشر کردهاند.
آرس تکنیکا ممکن است برای فروش از طریق پیوندها در این پست از طریق برنامههای وابسته، غرامت دریافت کند.
منبع : Ars Technica