مقدمه: آنانیای ویلیامز، هنرمند بیژانر
آنانیای ویلیامز، هنرمندی است که نمیتوان او را در یک ژانر خاص گنجاند. برخی او را از طریق ویدئوهای کمدی تیکتاک میشناسند که به طور منظم صدها هزار بازدیدکننده را به خود جلب میکنند. این ویدئوهای کوتاه، غالباً تأملات لحظهای او در مورد هر چیزی، از مسیحیت و روابط گرفته تا معرفی مدلهای جدید آیفون، هستند. برای گروهی دیگر، آنانیا ویلیامز به عنوان مجری برنامه وایرال و آموزشی «گیددار» (Gaydar) شناخته میشود؛ برنامهای که به فرهنگ، تاریخ و رویدادهای جاری جامعه LGBTQ+ میپردازد. یکی از مصاحبههای او با زوهران ممانی، نامزد شهرداری نیویورک سیتی، به سرعت وایرال شد و شهرت او را دوچندان کرد. علاوه بر اینها، ویلیامز در نقشهای درگ نیز ظاهر شده است، از جمله اجراهای افتتاحیه برای هنرمندان نامداری مانند چپل روآن و باب د درگ کوئین. کارنامه هنری او شامل نقشآفرینی در تئاترهای موزیکال متعددی نیز میشود، از جمله نقش «لولا» در «بوتهای کینکی» و «دومینیک» در «لافزنهای خوششانس».
برای سالها، ویلیامز در حال خلق دنیای هنری منحصربهفرد خود بوده است. به عنوان یک هنرمند ۲۵ ساله کوئیر جنسیتی و سیاهپوست، ویلیامز که از ضمایر «آنها/او» (they/she) استفاده میکند، از حضور روزافزون خود در شبکههای اجتماعی (با بیش از ۲.۸ میلیون دنبالکننده در پلتفرمهای مختلف) برای ساختن شغل رؤیایی خود، خارج از هر گونه دستهبندی دوتایی، بهره برده است. پروژه بعدی او، بازی در «کلیسای شنبه» است، یک تئاتر موزیکال جدید در کارگاه تئاتر نیویورک که ۲۷ اوت افتتاح میشود. این نمایش به دنیای یک پناهگاه برای جوانان LGBTQ+ میپردازد. ویلیامز در مورد این تولید میگوید: «این یک موزیکال دلنشین است. پر از شادی کوئیر و سیاهپوستانه است، و پیامی زیبا در خود دارد.»
سالهای رشد و کشف هویت
برای آنانیا ویلیامز، بزرگ شدن در داونپورت آیووا – شهری صنعتی در غرب میانه آمریکا با حدود ۱۰۰,۰۰۰ نفر جمعیت – تمرینی برای تابآوری و قدرت بود. او به یاد میآورد که در مدرسه به دلیل «داشتن نام دخترانه» مورد قلدری قرار میگرفت. زندگی خانوادگی او نیز، به گفته ویلیامز، پر از آشفتگی و مملو از سوءاستفاده و بیتوجهی بود. با این حال، همین دوران در غرب میانه، بذرهای شور و اشتیاق هنری آیندهاش را کاشت. او در کودزی در گروه سرود کلیسا آواز میخواند و بعدها، با الگوبرداری از خواهر بزرگترش، به گروه نمایشی پیوست. این تجربیات اولیه، اگرچه در محیطی چالشبرانگیز شکل گرفتند، اما مسیر او را به سمت هنرهای نمایشی هموار کردند.
ورود به کالج امرسون و برنامه تئاتر موزیکال در بوستون، یکی از اولین دفعاتی بود که ویلیامز فرصت یافت تا در مورد هویت واقعی خود و آنچه میخواست تأمل کند. اما دنیای تئاتر موزیکال نیز با محدودیتها و تعصبات خاص خود همراه بود، به ویژه برای کسی که هم کوئیر جنسیتی (به معنای فراتر از دوگانه سنتی جنسیت) و هم سیاهپوست بود. ویلیامز با طعنه میگوید: «احساس میکردم که: «خدایا، مبادا در جایی دیگر از طیف جنسیتی باشی» و بعد، «خدایا، مبادا همزمان سیاهپوست هم باشی.» او حتی زمانی که سعی کرد مسیر خود را ایجاد کند، با مقاومت اساتیدش مواجه شد. «استادی بود که گفت: تو همش داری آهنگهای دخترانه میاری. چرا اینطوره؟ و من سعی کردم براشون توضیح بدم، و خوب پیش نرفت.» این تجربیات، اگرچه دردناک بودند، اما به او انگیزه دادند تا هویت خود را بیشتر کشف و ابراز کند.
زمانی که همهگیری کووید-۱۹ آغاز شد، ویلیامز به شهر خود بازگشت تا مانند بسیاری از مردم، منتظر بازگشت به زندگی عادی بماند. اما این دوره انزوا، فرصتی برای تأمل عمیق و تحقق کامل هویت جنسیتی او شد. او در مورد آن دوران میگوید: «مجبور شدم چند چیز را در مورد خودم بپذیرم، مثل اینکه، ‘بله، من کوئیر هستم. بله، من احتمالا کوئیر جنسیتی هستم.’ و از آنجا به بعد، همه چیز شروع شد.» او با شوخی اضافه میکند: «من این مرحله را ‘خط لوله ضمیر’ مینامم.» در همین زمان، ویلیامز شروع به تولید محتوا در تیکتاک کرد و به سرعت برای راندهای کمدی کوتاه خود که در طول پیادهرویهای شبانه ضبط میشدند، شهرت یافت. بیشتر محتوای او، تأملات لحظهای در مورد هر چیزی از مسیحیت و روابط گرفته تا یک آیفون جدید بود. در سال ۲۰۲۲، او شروع به صحبت آشکارتر در مورد کوئیر جنسیتی بودن خود کرد و ویدئوهایی از روال آرایش و درگ خود منتشر نمود.
ظهور «گیددار» و تأثیر فرهنگی آن
ماهیت محتوای آنانیای ویلیامز به تکامل خود ادامه داد. در سال ۲۰۲۴، او میزبان «گیددار» شد، برنامهای که توسط آملیا مونتوث در شرکت Mutuals Media ساخته شده است. این برنامه از مهمانان مختلف در مورد فرهنگ کوئیر سؤال میکند تا بفهمد آیا آنها «استریت، گی یا هوموفوب» هستند. سؤالات شامل هر چیزی، از «لزبین رژ لبی» چیست تا ارزیابی دانش مهمان از یک نماد گی، میشود. ویلیامز خود نیز، غالباً در لحظه، همراه با شرکتکنندگان در حال یادگیری است. او با شوخی میگوید: «من نمیدانستم سو برد کیست و لزبینها حسابی به من تاختند، اوه خدای من.» این جمله نشان میدهد که حتی میزبان نیز در این سفر آموزشی همراه مخاطبان است.
هدف اصلی برنامه، با وجود جنبه کمدی آن، دعوت از بینندگان برای آموزش دیدن است. ویلیامز درباره این برنامه میگوید: «ما تاریخ و فرهنگ کوئیر را به سوالات و کلیپهای قابل هضم تبدیل میکنیم که به مردم اجازه میدهد در فرآیند یادگیری آرامش داشته باشند.» او اضافه میکند: «آنها میتوانند چیزی را به روشی خندهدار دریافت کنند که بسیار جذابتر از گفتن است: «این حقایق هستند. این هم یک اسکرینشات از این مقاله که خواندم، و شما باید به آن اهمیت بدهید.» این رویکرد تعاملی و سرگرمکننده باعث شده است که «گیددار» به بستری موثر برای آگاهیبخشی تبدیل شود.
نسخههای اولیه این برنامه بیشتر شامل افراد غریبهای بود که ویلیامز در خیابان پیدا میکرد. اما از آن زمان، این بخش میزبان تعدادی از سلبریتیها و چهرههای عمومی شده است: خوانندگانی مانند لوسی داکوس، رنی رپ و ویویان جنا ویلسون، دختر ایلان ماسک میلیاردر. زوهران ممانی، نامزد مترقی شهرداری نیویورک سیتی، به عنوان یکی از اولین سیاستمداران که در این برنامه حضور یافت، جنجال زیادی در شبکههای اجتماعی به پا کرد. ممانی، ویلیامز را شگفتزده کرد، وقتی توانست نام یک بار لزبین در شهر را بگوید: «کابیهول» (Cubbyhole) منهتن. ویلیامز در مورد تجربه مصاحبه گفت: «او واقعا یک همبازی عالی بود.» او اضافه کرد: «ما به مخاطبان جوانترمان فهماندیم که او کیست و او توانست خودش صحبت کند.» ویلیامز در پایان میافزاید: «عالی است که به این شکل یک آینهباز حرفهای زمانه باشیم، تا بدانیم که در تمام این مدت، ما داریم تغییر ایجاد میکنیم.»
چالشها و تابآوری در فضای آنلاین
صعود ویلیامز بدون دشواری نبوده است. او با علنیتر شدن مراحل ترنزیشن خود، با آزار و اذیتهای بیرحمانهای مواجه شده است. ویلیامز با اشاره به ترولهای آنلاین میگوید: «کاری که آنها واقعاً دوست دارند انجام دهند، به خصوص با «عروسکها»، عیبجویی از مد، آرایش و مدل مو است.» ویلیامز اضافه میکند: «من میخواهم باور کنم که مردم با ترنس بودن راحتتر میشوند، اما فکر میکنم آنها به یک نوع بسیار خاص، کلیشهای، غربی، سفیدپوست و لاغر از افراد ترنس نزدیک میشوند. وقتی کسی با این استاندارد مطابقت نداشته باشد، مورد توهین قرار میگیرد.» این واقعیت تلخ نشان میدهد که حتی در عصر حاضر نیز، پذیرش کامل تنوع هویتها راه درازی در پیش دارد.
اما ویلیامز راههایی برای ثبات خود در دنیای واقعی، در کنار دردهای رشد، پیدا کرده است. خانوادهای که خود ساخته، از جمله بهترین دوستش از کلاس ششم، دوستان دبیرستان و دوستپسرش، و همچنین دوستان آنلاینی که از طریق تیکتاک با آنها آشنا شده است، او را حمایت میکنند. علاوه بر این، پخت و پز و بازیهای ویدئویی سرگرمیهای او هستند، که خارج از هرگونه فشار برای کسب درآمد یا تولید محتوا از زندگیاش قرار دارند. یک کیک برای تولد دوستش از قبل برای همان شب در دست پخت بود. ویلیامز با خندهای بلند میگوید: «یا قرمز مخملی است یا توتفرنگی. من رنگ را به خاطر میآورم، نه طعم را.» این جزئیات کوچک زندگیاش نشاندهنده توانایی او در یافتن شادیهای ساده و اصیل است.
آینده و چشمانداز آنانیای ویلیامز
آنانیای ویلیامز قرار است در موزیکال «کلیسای شنبه» نقش یک زن ترنس را ایفا کند، که این خود یک امتیاز دیگر در کارنامه پربار تئاتری او محسوب میشود. ویلیامز با اشتیاق میگوید: «هر چه در ترنزیشنم جلوتر میروم، احساس تأیید بیشتری میکنم. حضور در این فضاها و گشودن راه برای خودم فوقالعاده بوده است.» با استعداد و کاریزمای بینظیرش، ظهور ویلیامز تقریباً سرنوشت اوست؛ در حالی که او مشتاقانه به دنبال تعادل بین پروژههای متنوع خود است، اکنون وظیفه اوست که آیندهای گسترده و در عین حال، ناامیدیهای مزمن ناشی از حضور در فضای آنلاین را مدیریت کند. او با هر قدم در مسیر هنری خود، نه تنها برای خودش، بلکه برای کل جامعه LGBTQ+، به ویژه افراد سیاهپوست کوئیر، راه را هموار میکند.
کار ویلیامز فراتر از صرف سرگرمی است؛ او با هنرش فضایی برای گفتگو، آموزش و همدلی ایجاد میکند. برنامه «گیددار» نه تنها مهمانان را به چالش میکشد تا دانش خود را در مورد فرهنگ کوئیر محک بزنند، بلکه مخاطبان را نیز تشویق میکند تا با جنبههای مختلف این فرهنگ آشنا شوند. او با شکستن کلیشهها و ترویج «شادی کوئیر و سیاهپوستانه»، به جوانان و تمام کسانی که احساس میکنند در حاشیه قرار گرفتهاند، الهام میبخشد که هویت خود را جشن بگیرند. حضور او در تئاتر موزیکال «کلیسای شنبه» نیز گامی دیگر در جهت نمایندگی مثبت و واقعی جامعه ترنس در رسانهها و هنر است. ویلیامز نه تنها یک هنرمند، بلکه یک فعال فرهنگی است که با خلاقیت و شجاعت، به دنبال ساختن دنیایی فراگیرتر و شادتر است. آینده ویلیامز روشن به نظر میرسد، آیندهای که در آن او به گسترش پیام عشق، پذیرش و خوشبینی ادامه خواهد داد.
منبع: The Guardian