بیگانگان در سایه: چرا «بیگانه: زمین» هیولای اصلی را تحتالشعاع قرار میدهد
هیولاهای زنومورف فیلمهای «بیگانه»، به نظر من، بزرگترین هیولاهای سینمایی هستند که تاکنون خلق شدهاند. بنابراین، شوکه کننده است که آنها کمترین بخش جذاب سریال «بیگانه: زمین» از شبکه FX باشند. این به آن معنا نیست که زنومورفها در «بیگانه: زمین» خستهکننده هستند؛ به هیچ وجه! این موجودات ترسناک و بنیادی بیش از حد کافی در طول سریال فرصت درخشش پیدا میکنند، قربانیان را تکهتکه میکنند، دهانهای دوتایی خود را نشان میدهند و سطلسطل بزاق میریزند. همه اینها همان چیزهای کلاسیک و عالی زنومورف است، اما نکته جدیدی ندارد که قبلاً ندیده باشیم. پس از چهار فیلم اصلی بیگانه، دو پیشدرآمد، «بیگانه: رومولوس» و فیلمهای «بیگانه علیه غارتگر» که از نظر قانونی کمی مشکلدار هستند، مخاطبان به اندازه کافی با زنومورف آشنا شدهاند.
نوآ هاولی، خالق «بیگانه: زمین» (که پیش از این سریالهای «لژیون» و «فارگو» را ساخته)، این موضوع را به خوبی درک میکند. او زنومورف را حتی قبل از نیمه اول قسمت اول به نمایش میگذارد و در پنهان کردن ظاهر آن هیچ ابایی ندارد. (ظاهر آن، اتفاقاً، بینظیر است و عمدتاً از طریق جلوههای ویژه عملی و بازیگر بدلکار، کامرون براون، ساخته شده است). هاولی به جای زنومورف، راز و رمز «بیگانه: زمین» را برای موجودات و گروههای جدیدی که با زنومورف قدرتمند در تماس قرار میگیرند، نگه میدارد. همین گروهها و موجودات جدید هستند که در نهایت از هیولای محبوب من پیشی میگیرند، اما به دلایل موجه.
با ورود این عناصر جدید، هاولی دنیای «بیگانه» را گسترش میدهد، آن را به مکانهای جدید و جذابی میبرد و صحنههایی خلق میکند که به اندازه یک فیسهاگر (موجوداتی که به صورت قربانیان میچسبند) هیجانانگیز هستند. با این حال، سریال هرگز غرابت یا وحشت وجودی را که در مرکز این فرنچایز قرار دارد، از دست نمیدهد. در واقع، این سریال با افزودن لایههای جدید به داستان، مخاطب را به تفکر درباره هویت، بقا و ماهیت انسان در برابر ناشناختهها دعوت میکند و عمق بیشتری به دنیای شناخته شده «بیگانه» میبخشد.
برخورد ناگوار: بچههای هیبریدی در برابر وحشتهای فضایی
همانطور که از نامش پیداست، «بیگانه: زمین» تصور میکند چه اتفاقی میافتد اگر زنومورف به سیاره ما برسد. در اینجا، این موجود به عنوان بخشی از محموله کشتی تحقیقاتی USCSS ماژینوت (Maginot) متعلق به شرکت وایلند-یوتانی (Weyland-Yutani) وارد میشود که در نیو سیام (New Siam)، شهر پرودیجی (Prodigy City)، که به نام شرکت رقیب وایلند-یوتانی، یعنی شرکت پرودیجی، نامگذاری شده است، سقوط میکند. مدیرعامل پرودیجی، بوی کاوالیر (با بازی ساموئل بلنکین)، تصمیم میگیرد هر کالای ارزشمند فضایی که در آن کشتی است را به دست آورد، بنابراین یک تیم سرباز را برای انجام این کار میفرستد.
اما اینها فقط سربازان معمولی نیستند. اینها هیبریدهایی هستند: بدنهای مصنوعی که با آگاهی انسان کاشته شدهاند. از آنجایی که فناوری هیبریدی پرودیجی در مراحل اولیه خود قرار دارد، تنها آگاهیهایی که به اندازه کافی انعطافپذیر هستند تا از بدنی به بدن دیگر منتقل شوند، آگاهی کودکان است. این بدان معناست که بوی کاوالیر در حال فرستادن کودکان – البته در بدنهای رباتیک میلیارد دلاری – به یک منطقه فاجعهبار است که یک زنومورف در آن کمین کرده است. این ایده، سوالات عمیقی را درباره اخلاق و انسانیت مطرح میکند: آیا میتوان برای رسیدن به اهداف علمی و تجاری، از جان و آینده کودکان، حتی در قالبهای جدید، سوءاستفاده کرد؟
اولین سوژههای آزمایشی هیبریدی بوی کاوالیر، همگی کودکان مبتلا به بیماریهای لاعلاج هستند که فرصتی دوباره برای زندگی به دست آوردهاند. اولین نفر در میان آنها، و بنابراین رهبر دوفاکتو، وندی (با بازی سیدنی چندلر) است که نامش از وندی دارلینگ از «پیتر پن» گرفته شده است. همکاران هیبریدی او نیز به نام پسران گمشده (نیبس، اسلایتی، فرلی و توتلز، با تنها استثنای اسمی) نامگذاری شدهاند، و بوی کاوالیر خودش را نسخه پیتر پن آنها میداند. او حتی مرکز تحقیقاتی جزیرهای خود را نورلند نامگذاری کرده، داستان جی. ام. بری را قبل از خواب برای هیبریدها میخواند و فیلم «پیتر پن» دیزنی محصول ۱۹۵۳ را روی پشت بام آزمایشگاهش پخش میکند. این ارجاعات به «پیتر پن» متاسفانه خیلی سریع تکراری و خستهکننده میشوند و به عنوان یادآوری تکراری عمل میکنند که هیبریدها بزرگ نمیشوند – حداقل از نظر فیزیکی. اما از نظر ذهنی داستان متفاوتی است، و «بیگانه: زمین» بخش زیادی از زمان خود را به همین موضوع اختصاص میدهد. این اشکال جدید انسانی – اگر اصلا بتوان آنها را انسان نامید، وندی در تعجب است – چگونه بالغ میشوند؟ به خصوص وقتی که با آنها به عنوان آزمایش رفتار میشود؟ و نه تنها این، بلکه این کودکان معصوم چگونه وقتی با وحشتهای فضای عمیق در ماژینوت روبرو میشوند، واکنش نشان خواهند داد؟
توسعهی قلمرو بیگانه: نوآوریهای هیبریدی و موجودات جدید
هیبریدهای «بیگانه: زمین» فرصتهای هیجانانگیزی را برای سریال فراتر از هیجان تماشای یک انسان که در مبارزهای تن به تن با یک زنومورف از خود دفاع میکند، فراهم میکنند. (گرچه همین مورد به خودی خود بسیار هیجانانگیز است). برای شروع، هیبریدها به عنوان یک نقطه مقابل برای سینتتیکهای فرنچایز بیگانه، مانند اَش (ایان هولم) یا دیوید (مایکل فاسبندر)، عمل میکنند. سینتتیک مقیم «بیگانه: زمین»، کیرش (با بازی تیموتی اولیفانت)، کارمند پرودیجی است؛ یک اندروید که وظیفه نظارت (و به نوعی پرستاری) از پسران گمشده در ماموریتشان را دارد. نظارت او بر پسران گمشده نه تنها شبیه به یک والدگری بسیار بسیار بیتفاوت است، بلکه اینگونه به نظر میرسد که او در حال هدایت نسل بعدی فناوری است که او را منسوخ خواهد کرد. وظیفه سختی است. در دستان اولیفانت، کیرش با خونسردی نسبت به انسانیت بدبین است، که در تضاد با وندی شیرین و معصوم چندلر است که هنوز به برادرش جو (الکس لاوتر)، یک پزشک نظامی پرودیجی که فکر میکند او مرده است، وابسته است.
این معصومیت لایهای جذاب دیگر به نمایش اضافه میکند، زیرا بازیگران بزرگسال پسران گمشده – چندلر، کیت یانگ، آدرش گوراو، ارانا جیمز، جاناتان آجایی و لیلی نیومارک – باید نقش کودکان را بازی کنند. بازیهای آنها ناهماهنگی بین ظاهر فیزیکی و افکار و اعمالشان ایجاد میکند، و تاثیرات آن میتواند در یک صحنه از آزاردهنده تا خندهدار متغیر باشد. باید به آجایی در نقش اسمی یک تشکر ویژه کرد که موفق میشود در هر صحنهای، حتی وقتی در حال تحقیق در یک آزمایشگاه پر از بیگانگان است، لجبازی و سردرگمی فوقالعاده واقعی کودکان را به نمایش بگذارد.
در مورد بیگانگان، زنومورف تنها جانور فرازمینی نیست که هیبریدها باید با آن دست و پنجه نرم کنند. در واقع، این موجود یکی از پنج گونه بیگانه در محموله ماژینوت است. هاولی هوشمندانه همه بیگانگان جدید را کوچکتر از زنومورف غولپیکر ساخته است و تلاش نمیکند از نظر فیزیکی از آن پیشی بگیرد. با این حال، این صف جدید از بیگانگان هر کدام سهم خود را از رفتارهای انگلی و تهوعآور دارند و ثابت میکنند که جانشینان شایستهای برای رئیس بزرگ هستند. پرداختن بیش از حد به این موجودات خطر لو رفتن هیجان را در پی دارد، اما باید بگویم که “تی. اوسیلیوس” – ترکیبی نامقدس از یک کره چشم و یک هشتپا – تقریبا تمام نمایش را به سرقت میبرد. این رویکرد جدید به موجودات بیگانه، تنوع و تازگی را به فرنچایز میبخشد، در حالی که همچنان حس وحشت و بیگانگی را که طرفداران انتظار دارند، حفظ میکند.
ریشههای آشنا در یک دنیای جدید: وفاداری «بیگانه: زمین» به میراث فرنچایز
در حالی که «بیگانه: زمین» فضای عمیق را برای قلمرو انسانها رها میکند، بدون شک یک پروژه «بیگانه» است، حتی فراتر از حضور زنومورف و وایلند-یوتانی. هاولی داستان خود را دو سال قبل از فیلم اصلی ریدلی اسکات تنظیم میکند و به بررسی تمهای مشابه میپردازد، از وحشت از دست دادن خودمختاری بدن (میدانید که بارداری هم در آن به تصویر کشیده میشود) تا بدرفتاری بیرحمانه شرکتها با کارگران. مورد دوم به ویژه در داستان سایبورگ مورو (با بازی بابو سیسای) از وایلند-یوتانی آشکار میشود، جایی که او اغلب به این فکر میکند که چگونه شرکت همه چیز را از کارگرانش میگیرد، حتی در حالی که او کارهای کثیف آنها را انجام میدهد.
«بیگانه: زمین» از نظر زیباییشناختی نیز از فیلمهای «بیگانه» الهام میگیرد. ماژینوت مستقیماً بر اساس نوسترومو از فیلم «بیگانه» مدلسازی شده است و یک پل بصری به طرز عجیبی دقیق بین پروژهها ایجاد میکند که در یکی از برجستهترین قسمتهای فصل به اوج خود میرسد، که خود یک فیلم کوچک «بیگانه» است. (این قسمت آخر، تزریق خوبی از آدرنالین به ریتم گاهی کند سریال میآورد، که میتواند احساس کند «بیگانه: زمین» تا رسیدن به پتانسیل کامل خود در حال درجا زدن است.) با این حال، حتی در این لحظات کندتر، سریال هرگز از هدف اصلی خود منحرف نمیشود و به طور مداوم اتمسفری از تنش و اضطراب را حفظ میکند.
در کنار این اشارات آشنا، هیجان غیرقابل انکاری نیز در دیدن «بیگانه: زمین» که فرنچایز را به جاهای جدیدی میبرد، وجود دارد. سقوط یک سفینه فضایی به یک آسمانخراش؟ معرفی رقابتهای سینتتیک-هیبرید-سایبورگی؟ رها کردن یک زنومورف در یک جنگل بارانی؟ همه اینها از نظر من «عالی» هستند، و میتوانید مطمئن باشید که بسیاری از این لحظات هیجانانگیز دیگر نیز در سریال وجود دارد. این ایدههای جسورانه، در حالی که ریشههای فرنچایز را حفظ میکنند، نشان میدهند که داستان «بیگانه» هنوز هم پتانسیل بالایی برای نوآوری و شگفتی دارد، و مرزهای ژانر علمی-تخیلی وحشت را جابجا میکند.
«بیگانه: زمین» با ترکیبی از عناصر ناآرامکننده، عجیب و غریب و تفکربرانگیز – درست همانطور که من «بیگانه» خود را دوست دارم! – به عنوان یک ورودی جدید و هیجانانگیز در این فرنچایز ثابت میشود. برای زنومورف بیایید، اما برای تمام کابوسهای بینظیری که هاولی در حال پختن آنهاست، بمانید. «بیگانه: زمین» در تاریخ ۱۲ آگوست ساعت ۸ شب به وقت شرقی از هولو و FX پخش میشود.
منبع مقاله: Mashable.com