**مقدمه**
اگر برخی جزئیات کلیدی را نادیده بگیریم، پِرستون ثورپ برای تبدیل شدن به یک مهندس نرمافزار ارشد در یک شرکت فناوری رو به رشد، تنها نیاز داشت که از در وارد شود. اما واقعیت زندگی او به طرز چشمگیری پیچیدهتر و الهامبخشتر است. داستان او نه تنها از استعداد فوقالعاده او در کدنویسی حکایت دارد، بلکه روایتی عمیق از پشتکار، اراده برای تغییر، و امید در دل تاریکترین محدودیتهاست. ثورپ حدود شش ماه به عنوان یک مشارکتکننده داوطلب فعال و برجسته در یک پروژه منبعباز که توسط شرکت نوپای پایگاه داده Turso رهبری میشد، فعالیت میکرد. کیفیت و حجم مشارکتهای او به اندازهای چشمگیر بود که مدیرعامل Turso، گلابر کاستا، بدون درنگ به او پیشنهاد کار تماموقت داد. در همین نقطه، کاستا در طول فرآیند استخدام و بررسی پسزمینه، متوجه شد که ثورپ یک برنامهنویس عادی با یک گذشته معمولی نیست.
کاستا به تککرانچ گفت: “پروفایل گیتهاب او را بررسی کردم و او به این واقعیت اشاره کرده بود که زندانی است. این داستانی است که هرگز قبلاً ندیدهام، داستانی بسیار نادر و تاثیرگذار.” این واقعیت غیرقابل انکار و در عین حال متحولکننده است: پِرستون ثورپ در حال گذراندن یازدهمین سال حبس خود در زندان به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر است. با این حال، او از ماه می به صورت تماموقت از سلول خود برای Turso، یک استارتاپ مستقر در سانفرانسیسکو که با سرمایه خطرپذیر تامین مالی شده است، کار میکند. کاستا افزود: “در ژانویه با او تماس گرفتم تا او را درک کنم و با او آشنا شوم. از آن زمان، مکالمات عمیقی با او درباره تحول فکریاش که او را به جایگاه امروزی رسانده است، داشتم. دانستن داستان زندگی پرچالش او، نه تنها از ارزش فنی او کم نکرد، بلکه احترام ما را نسبت به او به صورت شخصی و حرفهای به طرز چشمگیری افزایش داد.” این نمونهای است از اینکه چگونه استعداد میتواند از مرزها عبور کند و فرصتها میتوانند در غیرمنتظرهترین مکانها شکل بگیرند.
داستان فرصت دوم: از یأس تا امید
پِرستون ثورپ بخشی جداییناپذیر از یک برنامه آزمایشی پیشگامانه در سیستم زندان ایالت مین است که به افراد زندانی اجازه میدهد مشاغل از راه دور را از داخل بازداشتگاه انجام دهند. این فرصتها، هرچند غیرمتعارف و جسورانه، به طور فزایندهای ثابت کردهاند که ابزاری قدرتمند برای بازپروری و ادغام مجدد زندانیان در جامعه هستند. زندگی اولیه ثورپ سرشار از چالشها بود؛ او در دوران نوجوانی از خانه بیرون رانده شد و برای بقا به فروش مواد مخدری روی آورد که از طریق دارکوب تهیه میکرد. این مسیر تاریک در نهایت او را در سن ۲۰ سالگی به پشت میلههای زندان کشاند. او چند سال بعد آزاد شد، اما بدون هیچ پولی، هیچ سیستم حمایتی و بدون مکانی امن برای زندگی، چرخه جرم تکرار شد و ۱۴ ماه بعد دوباره دستگیر و به زندان بازگردانده شد.
ثورپ در یک تماس ویدیویی صریح و تأثیرگذار از زندان به تککرانچ گفت: “من یک احمق کامل بودم. کاملاً از زندگیام ناامید شده بودم، آن را کنار گذاشته بودم و فقط پذیرفته بودم که این زندگی من است و هیچ امیدی نداشتم.” این دوره از زندگی او مملو از یأس و ناامیدی بود. اما درست در لحظهای که امیدهایش به حداقل رسیده بود، سرنوشت برایش برنامههای دیگری داشت. او درست قبل از شیوع همهگیری جهانی کووید-۱۹، از زندانی در نیوهمپشایر به مرکز اصلاح و تربیت مونتین ویو در مین منتقل شد. این انتقال، همراه با شرایط قرنطینه ناشی از همهگیری، به او فرصتی داد تا امیدهای جدیدی را دوباره زنده کند و بر خود تمرکز کند. او به یاد آورد: “وقتی به اینجا در مین آمدم، همه چیز کاملاً متفاوت بود. کووید بلافاصله پس از آمدنم به اینجا اتفاق افتاد و به من فرصتی داد – هیچکس در اطراف نبود که احساس کنم باید برایش کاری کنم یا خودم را به او ثابت کنم. فقط خودم بودم. در واقع احساس کردم شاید هنوز تمام نشده باشد؛ شاید بتوانم واقعاً یک زندگی عادی داشته باشم. این نوع الهام به سراغم آمد که: “من قرار است از خودم چیزی بسازم و زندگیام را به سمتی جدید و معنادار هدایت کنم.” این لحظه نقطه عطفی در مسیر زندگی او بود.
ابتکار کمیسر لیبرتی و گسترش فرصتها
در زندان مونتین ویو، پِرستون ثورپ با پشتکار فراوان مدرک خود را به صورت از راه دور از دانشگاه مین در اوگوستا دریافت کرد. تقریباً در همان زمان، اتفاقی بیسابقه رخ داد: کالج کولبی که یکی از دانشگاههای معتبر آمریکاست، خواستار استخدام یکی از دانشجویان زندانی خود به عنوان استاد کمکی شد. این یک پیشنهاد غیرمتعارف و دور از ذهن بود، اما کمیسر اداره اصلاح و تربیت ایالت مین، رندال لیبرتی، که دیدگاهی مترقی داشت، احساس کرد که این یک ریسک ارزشمند است. کمیسر لیبرتی به تککرانچ گفت: “پس از بررسی دقیق، من اجازه دادم این اتفاق بیفتد، و با گذشت زمان، این برنامه بسیار موفقیتآمیز بوده است. دانشجویان او میتوانند به زندان بیایند و از او بازدید کنند، و او حتی میتواند آنها را در اطراف زندان راهنمایی کند. این نه تنها به زندانیان بلکه به دانشجویان نیز اجازه میدهد تا با تنوع واقعی نظرات، افکار و پیشزمینهها آشنا شوند. این محیطی غنی و منحصربهفرد برای یادگیری ایجاد میکند.”
اکنون، حدود ۳۰ زندانی، از جمله ثورپ، در واحد زندگی اکتسابی (Earned Living Unit) مشغول به کار هستند؛ یک مرکز زندانی با محدودیتهای کمتر که برای زندانیانی که سابقه طولانی در رفتار خوب و تعهد به اصلاح از خود نشان دادهاند، در نظر گرفته شده است. این واحد نه تنها امکان اشتغال را فراهم میکند، بلکه به زندانیان کمک میکند تا مهارتهای زندگی مستقل را بیاموزند. تمام زندانیانی که مشاغل از راه دور دارند، طبق قوانین، ۱۰ درصد از دستمزد خود را به ایالت واگذار میکنند، به علاوه هر پرداخت دیگری که ممکن است برای بازپرداخت به قربانیان، پوشش هزینههای قانونی یا پرداخت نفقه فرزند لازم باشد. هیلی شوف، مدیر اجرایی مشترک Unlocked Labs، سازمانی که ثورپ پیش از Turso در آنجا کار میکرد و متخصص در استخدام مهندسان زندانی و سابقاً زندانی برای ساخت نرمافزار آموزشی مورد استفاده در زندانهاست، به تککرانچ گفت: “مین در این زمینه پیشگام واقعی بوده و راه را برای سایر ایالتها هموار کرده است.” شوف افزود: “[مین] تمام این زیرساختها را در طول همهگیری کووید ایجاد کرد تا آموزش از راه دور امکانپذیر شود، و سپس وقتی آن زیرساختها برقرار شد، ناگهان تعداد و نوع فرصتهایی که مردم میتوانستند از آنها بهرهمند شوند، به طور چشمگیری گسترش یافت.” این نشاندهنده بینش و انعطافپذیری سیستم قضایی مین در مواجهه با چالشها و ایجاد راهحلهای نوآورانه است.
بازپروری موفق و فواید اجتماعی-اقتصادی
کمیسر لیبرتی بیش از چهار دهه تجربه در نیروی انتظامی دارد، اما او اذعان میکند که رویکردش به بازپروری تنها پس از خدمت در عراق و مواجهه با واقعیتهای تروما، عمیقاً تغییر کرد. او گفت: “وقتی برگشتم، حس عمیقتری از درک استرس پس از سانحه و تروما پیدا کردم، و همه اینها نقش مهمی در زمینه اصلاح و تربیت دارد. من شروع به دیدن اثرات مخرب صرفاً تروما ناشی از حبس و جداسازی کردم.” این درک باعث شد او برنامههایی را در زندان ایالتی مین، همان جایی که در کودکی به ملاقات پدرش میرفت، پیاده کند که به ریشههای اصلی جرم و بزهکاری میپردازند: اختلالات مصرف مواد، مشکلات بهداشت روانی درماننشده، کمبودهای آموزشی و سایر عوامل اجتماعی.
کمیسر لیبرتی در توجیه این رویکرد مترقی تاکید میکند: “من باید بتوانم این را برای افراد در هر دو طیف سیاسی توضیح دهم. وقتی میشنوند که پرستون چقدر پول درمیآورد، دهانشان از تعجب باز میماند. و من به آنها میگویم: “اگر واقعاً به ایمنتر کردن جامعه اهمیت میدهید، اگر به مسئولیتپذیری مالی اهمیت میدهید، اگر به قربانیان و بازماندگان در جامعه اهمیت میدهید، این راهی است برای جبران کامل آنها.” این دیدگاه نشان میدهد که بازپروری نه تنها یک اقدام انسانی، بلکه یک استراتژی هوشمندانه برای کاهش هزینههای بلندمدت جامعه است. سیستم عدالت کیفری ایالات متحده به شدت با مشکل بازگشت به جرم (recidivism) دست و پنجه نرم میکند، جایی که بسیاری از زندانیان سابق پس از آزادی دوباره به جرم بازمیگردند. این تکرار جرم بار مالی عظیمی را بر دوش ایالت و مالیاتدهندگان میگذارد. اما کمیسر لیبرتی دادههای قانعکنندهای در اختیار دارد که نشان میدهد سرمایهگذاری در آموزش و درمان اعتیاد، ارزش تلاش و سرمایهگذاری را دارد. او اظهار داشت: “این بسیار کوتهبینانه و حتی مضحک است که آنها را زندانی کنیم و سپس آنها را آسیبدیدهتر از آنچه که وارد شدند، آزاد کنیم، درست است؟” وی در ادامه توضیح داد: “بسیاری از ایالتها نرخ بازگشت به حبس ۶۰ درصدی دارند. در مین، این نرخ برای مردان بین ۲۱ تا ۲۳ درصد است؛ زنان با نرخ فوقالعاده پایین ۹ درصد بازمیگردند. و نکته حیرتانگیز اینجاست که اگر در مین در کلاسهای کالج شرکت کنید، با نرخ ۰.۰۵ درصد بازمیگردید – تقریباً هرگز به زندان بازنمیگردید.” این آمار به وضوح نشان میدهد که آموزش و فرصتهای شغلی میتوانند به طرز چشمگیری مسیر زندگی افراد را تغییر دهند.
تحول شخصی و حس عمیق هدفمندی
تحت مدیریت کمیسر لیبرتی، زندانهای مین شاهد کاهش قابل توجهی در خشونت بودهاند. سال گذشته، یک زندان با حداکثر امنیت در مین تنها ۷ مورد حمله به کارکنان زندان را ثبت کرد، در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۷ به ۸۷ مورد میرسید. این کاهش چشمگیر گواه دیگری بر موفقیت رویکرد انسانی و بازپروریمحور است. هیلی شوف با تایید این موضوع گفت: “وقتی با مردم مانند انسان رفتار میکنید، آنها به بهترین نسخه از خودشان تبدیل میشوند.” پِرستون ثورپ خود بهترین گواه بر این است که تلاشهای کمیسر لیبرتی موفقیتآمیز است. این مهندس نرمافزار با تمام وجود مسئولیت کامل سابقه کیفری خود را میپذیرد، اما قاطعانه اعلام میکند که مردی تغییریافته است.
ثورپ با لحنی متفکرانه گفت: “مثل بیدار شدن از یک رویا است، من از پنج سال پیش. تمام خاطراتی که از خیابانها و دلیل به زندان آمدنم دارم، حتی احساس نمیکنم برای من اتفاق افتاده باشد. انگار برای شخص دیگری اتفاق افتاده است.” این تحول عمیق نه تنها در افکار، بلکه در عمل او نیز مشهود است. در طول سه سال گذشته، ثورپ میگوید که بیشتر ساعات بیداری خود را به صورت آنلاین گذرانده و هر آنچه را که میتوانسته در مورد برنامهنویسی، از جمله زبانهای جدید و چارچوبهای توسعه، یاد گرفته است. این تعهد بیوقفه به خودآموزی، نتیجه باور او به آیندهای بهتر بود. کاستا گفت: “او این کار را تا حدی انجام میداد که دوست داشت و به آن علاقه داشت، اما همچنین به این دلیل که در این کار فرصتی برای دیده شدن و اثبات خود دید. و او کاملاً درست میگفت.”
در جامعه منبعباز، جایی که توسعهدهندگان اغلب نمیتوانند چهرهای را با یک پروفایل دیسکورد یا گیتهاب مطابقت دهند و ارزشگذاری بر اساس کد و مشارکت است، با ثورپ مانند هر مشارکتکننده دیگری رفتار شد. این اولین بار در بیش از یک دهه بود که او توانست اولین برداشت را از خودش – یک مهندس بااستعداد و شیفته لینوکس که به پایگاههای داده رابطهای علاقه دارد – و نه به عنوان یک مجرم، ایجاد کند. این تجربه برای او رهاییبخش بود. ثورپ با بیان اینکه “بدترین بخش زندان این است که این هویت [مجرم] را به خود میگیرید”، تاکید کرد: “دادن یک شغل و حرفه به کسی، به شما هدف میدهد و معنایی عمیق به زندگی میبخشد.” این حس هدفمندی، نیروی محرکه او برای ادامه مسیر و رسیدن به موفقیتهای بیشتر است.
**نتیجهگیری نهایی**
داستان پِرستون ثورپ نه تنها گواهی بر قدرت بیکران بازپروری و ارزش فرصتهای دوم است، بلکه همچنین نشاندهنده پتانسیل عظیم و اغلب نادیده گرفته شدهای است که در افرادی وجود دارد که جامعه ممکن است آنها را صرفاً به گذشتهشان قضاوت کند. برنامههای نوآورانهای مانند آنچه در مین اجرا میشود، فراتر از دیوارهای زندان، نه تنها به افراد کمک میکند تا زندگی خود را دوباره بسازند و مهارتهای ارزشمندی کسب کنند، بلکه به طور مستقیم به کاهش چشمگیر نرخ بازگشت به جرم و در نتیجه، ایجاد جوامع ایمنتر، پربارتر و مسئولیتپذیرتر کمک میکند. این رویکرد مترقی ثابت میکند که سرمایهگذاری در آموزش، توانمندسازی و فراهم آوردن فرصتهای شغلی برای افراد زندانی و سابقاً زندانی، نه تنها یک اقدام انسانی و اخلاقی است، بلکه یک تصمیم هوشمندانه و اثربخش از هر دو منظر اقتصادی و اجتماعی است. این داستان، پیامی روشن برای سیاستگذاران و جامعه به همراه دارد: تغییر ممکن است، و سرمایهگذاری در انسانها، همیشه بهترین بازده را خواهد داشت.
**منبع:** [TechCrunch](https://techcrunch.com/2025/07/24/preston-thorpe-is-a-software-engineer-at-a-san-fransisco-startup-hes-also-serving-his-eleventh-year-in-prison/)