چندی پیش، رئیسجمهور ترامپ سه دستور اجرایی صادر کرد، سخنرانی ایراد نمود، و یک برنامه عملیاتی را منتشر کرد که همگی بر موضوع ادامه رهبری آمریکا در هوش مصنوعی متمرکز بودند. این طرح شامل دهها اقدام پیشنهادی است که در سه ستون اصلی گروهبندی شدهاند: تسریع نوآوری، ساخت زیرساختها، و رهبری دیپلماسی و امنیت بینالمللی. برخی از توصیههای آن اگرچه افزایشی هستند، اما از روی تفکر ارائه شدهاند، برخی به وضوح اهداف ایدئولوژیک را دنبال میکنند، و بسیاری از آنها به نفع شرکتهای بزرگ فناوری هستند، اما در نهایت، این طرح تنها مجموعهای از اقدامات پیشنهادی است.
از سوی دیگر، سه دستور اجرایی، در واقع زیرمجموعهای از اقدامات هر ستون را عملیاتی میکنند. یکی از این دستورات با هدف جلوگیری از “هوش مصنوعی بیدار” (woke AI)، دولت فدرال را ملزم میکند که تنها مدلهای زبان بزرگ را که “حقیقتجو” و “بیطرف از نظر ایدئولوژیک” تلقی میشوند، خریداری کند، نه آنهایی که ادعا میشود طرفدار تنوع، برابری و شمول (DEI) هستند. این اقدام ظاهراً نوآوری در هوش مصنوعی را تسریع میبخشد.
دستور دوم با هدف تسریع ساخت مراکز داده هوش مصنوعی صادر شد. این نسخه، که بسیار دوستانهتر از نسخه پیشین صادر شده در دوران رئیسجمهور بایدن است، اهرمهای سیاستی بسیار شدیدی را در دسترس قرار میدهد، از جمله نادیده گرفتن بخش وسیعی از حفاظتهای محیط زیستی، ارائه کمکهای مالی دولتی به ثروتمندترین شرکتهای جهان، و حتی ارائه زمینهای فدرال برای مراکز داده خصوصی.
دستور اجرایی سوم نیز به ترویج و تأمین مالی صادرات فناوریها و زیرساختهای هوش مصنوعی آمریکا میپردازد، با هدف تضمین رهبری دیپلماتیک آمریکا و کاهش وابستگی بینالمللی به سیستمهای هوش مصنوعی کشورهای رقیب. این موج از اقدامات مطبوعاتی پر زرق و برق، از جمله یک سخنرانی یک ساعته از رئیسجمهور و امضاهای علنی، ایجاد کرد. اما در حالی که صنعت فناوری از این اعلامیهها (که به خزانه آنها سرازیر خواهد شد) استقبال کرد، آنها این واقعیت را پنهان کردند که دولت در حال حاضر در حال از بین بردن همان سیاستهایی است که در وهله اول آمریکا را به رهبر جهانی در هوش مصنوعی تبدیل کرد.
سرمایهگذاری فدرال در تحقیق و توسعه (R&D)
برای حفظ رهبری آمریکا در هوش مصنوعی، باید درک کرد که چه عواملی آن را به وجود آورده است. در اینجا چهار سیاست بلندمدت عمومی خاص که به ایالات متحده در دستیابی به این رهبری کمک کردهاند – مزایایی که دولت در حال حاضر آنها را تضعیف میکند – بررسی میشوند. محصولات هوش مصنوعی مولد که اخیراً توسط شرکتهای آمریکایی مانند ChatGPT منتشر شدهاند، با تحقیق و توسعه با بودجه صنعت توسعه یافتهاند. اما تحقیق و توسعهای که هوش مصنوعی امروز را ممکن ساخته است، در واقع تا حد زیادی توسط آژانسهای دولتی فدرال – مانند وزارت دفاع، بنیاد ملی علوم، ناسا و موسسات ملی بهداشت – از دهه ۱۹۵۰ تأمین مالی شده است.
این شامل اولین برنامه موفق هوش مصنوعی در سال ۱۹۵۶، اولین چتبات در سال ۱۹۶۱، و اولین سیستمهای خبره برای پزشکان در دهه ۱۹۷۰، همراه با پیشرفتهایی در یادگیری ماشینی، شبکههای عصبی، پسانتشار، بینایی کامپیوتر و پردازش زبان طبیعی است. مالیاتدهندگان آمریکایی همچنین به پیشرفتهایی در سختافزار، شبکههای ارتباطی، و سایر فناوریهای زیربنایی سیستمهای هوش مصنوعی کمک مالی کردهاند. بودجه عمومی تحقیق، توسعه باتریهای لیتیوم-یون، هارد درایوهای کوچک، صفحهنمایشهای LCD، GPS، فشردهسازی سیگنال فرکانس رادیویی، و موارد دیگر را در گوشیهای هوشمند امروزی، به همراه تراشههای مورد استفاده در مراکز داده هوش مصنوعی، و حتی خود اینترنت را زیربنا قرار داده است.
به جای تکیه بر این تاریخچه تحقیقاتی در سطح جهانی، دولت ترامپ در حال کاهش شدید بودجه تحقیق و توسعه، اخراج دانشمندان فدرال، و تحت فشار قرار دادن دانشگاههای تحقیقاتی برجسته است. طرح اقدام این هفته توصیه به سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه میکند، اما بودجه واقعی دولت، کاهش ۳۶ درصدی تحقیق و توسعه غیرنظامی را پیشنهاد میدهد. همچنین اقداماتی برای هماهنگی و هدایت بهتر تحقیق و توسعه فدرال پیشنهاد شده است، اما هماهنگی منجر به تامین مالی بیشتر نخواهد شد.
برخی میگویند که سرمایهگذاریهای تحقیق و توسعه شرکتها این تفاوت را جبران خواهند کرد. با این حال، شرکتها تحقیقاتی را انجام میدهند که به نفع سود آنهاست، نه لزوماً منافع ملی. سرمایهگذاری عمومی امکان تحقیقات علمی گسترده، از جمله تحقیقات بنیادی را فراهم میکند که فاقد کاربردهای تجاری فوری هستند اما گاهی سالها یا دههها بعد بازارهای عظیمی را باز میکنند. این همان چیزی است که با صنعت هوش مصنوعی امروز اتفاق افتاد.
حمایت از مهاجرت و مهاجران
فراتر از سرمایهگذاری عمومی در تحقیق و توسعه، آمریکا مدتهاست که بهترین محققان و نوآوران جهان را جذب کرده است. هوش مصنوعی مولد امروز بر اساس مدل ترانسفورمر (T در ChatGPT) است که اولین بار در سال ۲۰۱۷ توسط تیمی در گوگل توصیف شد. شش نفر از هشت محقق آن تیم در خارج از ایالات متحده متولد شده بودند، و دو نفر دیگر فرزندان مهاجران بودند.
این یک استثنا نیست. مهاجران در رهبری آمریکا در هوش مصنوعی نقش محوری داشتهاند. از ۴۲ شرکت آمریکایی که در رتبهبندی ۵۰ استارتاپ برتر هوش مصنوعی فوربس در سال ۲۰۲۵ گنجانده شدهاند، ۶۰ درصد حداقل یک بنیانگذار مهاجر دارند، طبق تحلیل موسسه برای پیشرفت. مهاجران همچنین شرکتهایی را که در مرکز اکوسیستم هوش مصنوعی قرار دارند، مانند OpenAI، Anthropic، گوگل، مایکروسافت، انویدیا، اینتل و AMD، تاسیس یا رهبری کردهاند.
اصطلاح “فرار مغزها” برای اولین بار برای توصیف ترک کشورها توسط دانشمندان برای رفتن به ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم – به نفع آمریکاییها – ابداع شد. متاسفانه، این روند در سال جاری معکوس شده است. مطالعات اخیر نشان میدهد که ایالات متحده در حال از دست دادن برتری خود در استعدادهای هوش مصنوعی به دلیل اقدامات ضد مهاجرتی دولت (از جمله اقدامات انجام شده علیه محققان هوش مصنوعی) و کاهش بودجه تحقیق و توسعه است.
ممنوعیت قراردادهای عدم رقابت
جذب ذهنهای با استعداد تنها نیمی از معادله است؛ دادن آزادی نوآوری به آنها به همان اندازه حیاتی است. سیلیکون ولی نام خود را به دلیل شرکتهای میانه قرن بیستم گرفت که نیمههادیها را از سیلیکون تولید میکردند، که با تاسیس Shockley Semiconductor در سال ۱۹۵۵ آغاز شد. دو سال بعد، گروهی از کارمندان، “هشت خیانتکار”، از این شرکت استعفا دادند تا یک شرکت رقیب به نام Fairchild Semiconductor را راهاندازی کنند. تا پایان دهه ۱۹۶۰، گروههای متوالی از کارمندان سابق Fairchild این شرکت را ترک کردند تا اینتل، AMD و دیگران را که مجموعاً “فرزندان Fairchild” نامیده میشوند، تاسیس کنند.
شرکتهای نرمافزاری و اینترنتی نیز در نهایت همین روند را دنبال کردند، و دوباره توسط افرادی که برای پیشینیان خود کار کرده بودند، تاسیس شدند. در دهه ۱۹۹۰، کارمندان سابق یاهو، واتساپ، اسلک و کلاودرا را تاسیس کردند؛ “مافیای پیپال” لینکدین، یوتیوب و شرکتهای فینتک مانند Affirm را ایجاد کردند. کارمندان سابق گوگل بیش از ۱۲۰۰ شرکت را راهاندازی کردهاند، از جمله اینستاگرام و فوراسکوئر.
هوش مصنوعی نیز تفاوتی ندارد. OpenAI بنیانگذارانی دارد که در سایر شرکتهای فناوری کار کردهاند و فارغالتحصیلانی دارد که به راهاندازی بیش از دوازده استارتاپ هوش مصنوعی، از جمله شرکتهای برجستهای مانند Anthropic و Perplexity، ادامه دادهاند. این سیالیت نیروی کار و نوآوریای که ایجاد کرده، تا حد زیادی، به گفته بسیاری از مورخان، به دلیل این بوده است که قانون اساسی ۱۸۷۲ کالیفرنیا به گونهای تفسیر شده است که توافقنامههای عدم رقابت در قراردادهای استخدامی را ممنوع میکند—حمایتی در سطح ایالتی که این ایالت در ابتدا فقط با داکوتای شمالی و اوکلاهما به اشتراک میگذاشت. این توافقنامهها یک پنجم کارگران آمریکایی را محدود میکنند.
سال گذشته، کمیسیون تجارت فدرال (FTC) تحت ریاستجمهوری بایدن برای ممنوعیت قراردادهای عدم رقابت در سراسر کشور اقدام کرد، اما یک قاضی فدرال منصوب شده توسط ترامپ این اقدام را متوقف کرده است. FTC فعلی حمایت محدودی از این ممنوعیت نشان داده است و ممکن است راحت باشد که آن را کنار بگذارد. اگر قراردادهای عدم رقابت ادامه یابد، نوآوری هوش مصنوعی آمریکا، به ویژه در خارج از کالیفرنیا، محدود خواهد شد.
پیگیری اقدامات ضد انحصار
یکی از اعلامیههای این هفته، بازبینی تحقیقات و توافقنامههای FTC را که “بار بر نوآوری هوش مصنوعی” هستند، الزامی میکند. در طول دولت گذشته، آژانس ظاهراً در حال تحقیق در مورد اقدامات هوش مصنوعی مایکروسافت بود، و چندین شرکت بزرگ فناوری توافقنامههایی دارند که وکلای آنها مطمئناً آنها را دستوپاگیر میدانند، به این معنی که این یک اقدام میتواند پیشرفتهای اخیر در سیاست ضد انحصار را خنثی کند. این یک مسئله است زیرا، علاوه بر سیالیت نیروی کار که با ممنوعیت عدم رقابت به دست میآید، سیاست ضد انحصار نیز به عنوان یک روانکننده کلیدی برای چرخدندههای نوآوری در سیلیکون ولی عمل کرده است.
پروندههای بزرگ ضد انحصار در نیمه دوم دهه ۱۹۰۰، علیه AT&T، IBM و مایکروسافت، امکان نوآوری و شکوفایی بازاری برای نیمههادیها، نرمافزارها و شرکتهای اینترنتی را فراهم آورد، همانطور که جووانا ماساروتو، محقق ضد انحصار، توصیف کرده است. ویلیام شاکلی تنها به این دلیل توانست اولین شرکت نیمهرسانا را در سیلیکون ولی راهاندازی کند که AT&T به عنوان بخشی از یک فرمان رضایتنامه حل و فصل دعوای ضد انحصار وزارت دادگستری علیه این شرکت در دهه ۱۹۵۰، مجبور به مجوز دادن به پتنت خود بر ترانزیستور شده بود.
سپس بازار اولیه نرمافزار شکوفا شد زیرا در اواخر دهه ۱۹۶۰، IBM نرمافزار و سختافزار خود را در پاسخ به فشار ضد انحصار از سوی دولت فدرال، از هم جدا کرد. همانطور که ماساروتو توضیح میدهد، فرمان رضایتنامه AT&T در دهه ۱۹۵۰ همچنین به شکوفایی نرمافزارهای متنباز، که نقش عمدهای در اکوسیستم فناوری امروز، از جمله سیستمعاملهای گوشیهای همراه و سرورهای رایانش ابری ایفا میکنند، کمک کرد.
در همین حال، بسیاری موفقیت شرکتهای اینترنتی اوایل دهه ۲۰۰۰ مانند گوگل را به فضای رقابتی ایجاد شده توسط پرونده ضد انحصار دولت فدرال علیه مایکروسافت در دهه ۱۹۹۰ نسبت میدهند. بارها و بارها، اقدامات ضد انحصار که بازیگران غالب یک دوران را هدف قرار میدادند، زمینه را برای شکلگیری دوران بعدی فراهم کردند. و امروز، شرکتهای بزرگ فناوری بازار هوش مصنوعی را خفه میکنند. در حالی که مدافعان ضد انحصار به درستی نسبت به موضع این دولت با توجه به انتصابات کلیدی در اوایل کار خوشبین بودند، اعلامیههای این هفته باید این شور و شوق را کاهش دهد.
نمیخواهم تمرکز را از جایی که هستیم از دست بدهم: ما باید آیندهای را بخواهیم که در آن زندگیها با استفادههای مثبت از هوش مصنوعی بهبود یابد. اما اگر آمریکا میخواهد به رهبری جهان در این فناوری ادامه دهد، باید روی چیزی سرمایهگذاری کنیم که ما را در وهله اول به رهبر تبدیل کرد: تحقیقات عمومی جسورانه، درهای باز برای استعدادهای جهانی، و رقابت عادلانه.
اولویت دادن به سودهای کوتاهمدت صنعت بر این اصول اساسی، نه تنها آینده تکنولوژیکی ما را به خطر میاندازد، بلکه نقش آمریکا را به عنوان ابرقدرت نوآوری جهان به مخاطره خواهد انداخت.
اسد رمضانعلی مدیر سیاست هوش مصنوعی و فناوری در شتابدهنده سیاست واندربیلت است. وی پیش از این به عنوان رئیس ستاد و معاون مدیر استراتژی دفتر سیاست علم و فناوری کاخ سفید در دولت بایدن خدمت کرده است.
منبع: Trump’s AI Action Plan is a distraction | MIT Technology Review